بالاخره پس از اکران پرفروش و قرار گرفتن در رتبههای بالای باکسآفیس چندین هفته، نسخهی قابل تماشای فیلم Captain Marvel منتشر شد و تلاش کردیم تا هر چه زودتر نقد آن را در دسترس همراهانمان قرار دهیم. با نقد فیلم Captain Marvel در ویتامین گیم همراه ما باشید.
پس از مرگ نویسندهی محبوب کامیکهای مارول، «استن لی»، با اینکه بسیاری از هنرمندان و علاقهمندان به کامیک به او ادای احترام کردند، اما دنیای سینمایی مارول پا را فراتر گذاشته و به جای تصاویر ابرقهرمانان مارول در ابتدای فیلم و سپس پدیدار شدن لوگوی آن، تصاویری از استن لی را جایگزین آنها کرده است. البته به هر حال قهرمان واقعی ما اوست. کسی که به وسیلهی کامیکهایش ما را به دنیای وسیع و بزرگ، همراه با ابرقهرمانان متعدد برد. جالب است بدانید استن لی در بیشتر فیلمهای مارول حضور داشته است.
فیلم از جایی شروع میشود که شخصیت اصلی فیلم با نام Vers، خواب تنها اتفاقی را میبیند که از گذشتهاش به یاد دارد؛ بیدار میشود و به سراغ مربیاش میرود؛ از صحبتها متوجه میشویم که اولین بار نیست که این خوابها به سراغش آمدهاند. دختر قهرمان ما، عضوی از یک گروه با نام Kree است که خودشان را نیروی ستارگان میخوانند. اولین بار که در دنیای سینمایی مارول با این گروه برخورد داشتهایم در فیلم Guardians of the Galaxy بود. این گروه در حال حاضر در جنگی طولانی مدت با نژاد Skrull قرار دارد. نژادی که میتوانند ظاهرشان را تغییر داده و به شکل هر شخصی که میخواهند در بیایند و حتی DNA آنها را به اختیار بگیرند.

اولین اینتروی اختصاصی برای استن لی
در ادامه، Vers با رهبر Kreeها ملاقات میکند. این رهبر هوش برتر نام دارد و به وسیله رشتهسیمهای مختلف میتواند با نیروهایش ارتباط برقرار کند. او حتی قادر است در چهرهی افرادی ظاهر شود که نیروهای Kree، آنها را تحسین میکنند. برای Vers، این چهره، چهرهی زن مسنی است که در خوابهایش میبیند. رهبر این گروه، که چهرهی این زن مسن که «لاوسون» نام دارد را به اختیار گرفته، او و گروهش را به ماموریتی میفرستد که در اصل یک تله برای Vers است. لاوسون در واقع عضوی از گروه Kree است که در زمین سکونت دارد و در پی ساخت تکنولوژیای مخصوص است. هر دو گروه قصد دارند تا با استفاده از قدرت این تکنولوژی، افراد مقابل را از بین ببرند.

مامور وندی لاوسون
عموماً قبل از آنکه تصمیم بگیریم فیلمی را تماشا کنیم، سری به نمرات آن میزنیم. عدهای دیگر لیست بازیگران را برانداز میکنند و عدهی اندکی از بودجهی ساخت فیلم اطلاع پیدا میکنند. با توجه به اینکه بازیگر نقش اولمان در زندگی واقعی آنقدرها هم قهرمان تشریف ندارد و بسیاری از صحبتها و کارهایش باعث آزرده خاطر شدن طرفداران دنیای سینمایی مارول میشود، نمرات فیلم نیز تحت تاثیر حملهی طرفداران قرار گرفته بودند و به اصطلاح Review Bomb شده بودند. درست است که «بری لارسون» در دنیای واقعی در دل کسی جای ندارد، اما در فیلم Captain Marvel به خوبی جایگاه خودش را در دل طرفداران پیدا میکند. البته بیشتر چاشنی کار او طنز بود که حتی در بخشهایی از اکشن نیز میتوان متوجه آن بود. البته به کار دیگر بازیگران نیز نمیتوان چندان ایرادی گرفت اما به نظرم جود لاو آنچنان اجرای خیرهکنندهای نداشت و خب البته چیز زیادی نیز از او انتظار نمیرفت. او همواره فرماندهای سرسخت است که تنها ماموریتاش را انجام میدهد! به غیر از اجرای فوقالعادهی «ساموئل ال جکسون» و اجرای خوب بری لارسون، همواره از اجرای «بن مندلسان» لذت بردم. تماشای مندلسان و نحوهی صحبت و لهجهی خاصش همیشه برای مخاطب جذاب است، او به خوبی هر دو نقش منفی و مثبت را در فیلم Captain Marvel اجرا میکند.

ساخت ابرتلفن با یک تلفن عمومی
در فیلم دیدیم که گروه Kree، گروهی سرسخت و هدفمند است که برای رسیدن اهدافش از نیروهای ویژهای که آموزش دیدهاند، استفاده میکند. از آن سمت دیدیم که Skrullها با ظاهر نه چندان زیبایشان توانستند خودشان را شبیه به نژاد دیگری کنند و کاپیتان را به تله بیندازند. در ابتدا Skrullها در ذهن من همانند ارکهای سه گانهی ارباب حلقهها ظاهر شدند. با این تفاوت که Skurllها بسیار هوشمندتر از ارکها هستند و از تکنولوژیهای پیشرفته بهره میبرند. با این حال، فیلم در طول روایت داستان، این نژاد نفرتانگیز را به موجوداتی دوستداشتنی تبدیل میکند. جالبتر اینکه این موضوع برای Kreeها برعکس است. چیزی که نویسندهی یکی از بزرگترین سریالها که اخیرا نیز به پایان رسید، موفق به انجام آن نشده بود. البته یک ساعت شخصیتپردازی منفی و یک ساعت شخصیتپردازی مثبت یک گروه یا شخصیت کاملا موضوعی متعادل است و در ذهن مخاطب منطقی جلوه میکند. این موضوع در مورد پردازش شخصیت کاپیتان مارول نسبتاً ضعیف که حتی از فرماندهاش هم شکست میخورد، صدق میکند.
ادر ادامهی فیلم به محلی مخفی به نام پگاسوس میرویم که دکتر لاوسون یا همان خانم مسن رویاهای Vers کار میکند. در آنجا فیوری دور از چشم کاپیتان با نیروهای کمکی شیلد تماس گرفته و درخواست نیروی کمکی میکند. نیک و Vers با حقهای که فیوری به کار میبَرَد، موفق به ورود به بخشهای ممنوعه شده و پس از سکانس حضور آن ها در اتاق، هیچکس در این محل مخفی حضور ندارد. تمام نیروهای مخفی و صدها تن از کارکنان آن مکان به طور سحرآمیزی ناپدید شدهاند و تنها ماموران شیلدی که نیک فیوری آنها را خبر کرده بود در ساختمان حضور دارند!

در فیلم Captain Marvel با مدلهای شخصیتی متفاوتی روبهرو میشویم. «یان راگ» با بازی جود لاو همواره در این فیلم شخصیتی است که حس شوخطبعی ندارد، همواره به ماموریت و انجام کار درست فکر کرده و از هوش برتر، بدون استثنا اطاعت میکند. از آن سمت «کارول دنورس» یا همان Vers حافظهای از گذشتهاش ندارد و نمیداند کیست و چگونه به اینجا رسیده اما همچنان روحیهای سرزنده و شوخ دارد. برای او مهم نیست که مبارزهی تمرینی را پیروز شود و خودش را بتواند ثابت کند. حتی گذشتهاش آنچنان اهمیتی برایش ندارد و نمیتواند جلوی راهش را بگیرد. او حتی در مبارزاتش نیز دست از مزاح برنمیدارد! و نهایتاً ساموئل ال جکسون که به خوبی توانسته بود از پس شخصیتپردازی بر بیاید. کراکتر او در فیلم، شخصی را با پیشینهای سخت نشان میدهد که در جنگهای زیادی شرکت کرده اما این موضوع نتوانسته او را تغییر دهد. او حتی پس از آنکه چشمش را به وسیلهی چنگ یک گربه از دست میدهد، از آن استفاده میکند و برای خود افتخار میخرد.

اولین گربهی فضانورد!
یکی از مواردی که در طول فیلم خیلی به چشم میخورد، تغییر مداوم حس و حالی است که فیلم القا میند. فیلم ابتدا در فضا و در ماموریتی مخفی به سر میبرد. سپس نیک فیوری همراه با کاپیتان مارول به سمت مکان مخفیای به نام پگاسوس حرکت میکنند. این فرایند و نحوهی به تصویر کشیدن آن، من را به یاد فیلمهای جاسوسی کلاسیک میاندازد. پس از آن نیز دیگر خبری از زمین سال ۱۹۹۵ نیست و فیلم دیگر تقریبا با تکنولوژیهای جدید و پیشرفته سروکار دارد و زمانی را نیز در فضا به تماشای مبارزهی قهرمان با آدم بدها اختصاص میدهد. این تغییر حس و حال و محیط فیلم، باعث افزایش جذابیت فیلم و کاهش خستهکنندگی آن میشود. به هر حال با یک فیلم ابرقهرمانی طرفیم که در آن همه چیز به خوبی و خوشی تمام خواهد شد. اکشن فیلم نیز به گونهای طراحی شده که در کنار دیالوگهای طنز سرتاسر فیلم، مخاطب همچنان از تماشای کلیشهی شکست دشمنان از ابرقهرمان لذت میبرد. در یکی از سکانسها شاهد مبارزهی کاپیتان با هوش برتر هستیم و قسمتی از آن، بخشهای مختلف از زندگی کارول را به تصویر میکشد، جایی که پس از هر شکست، کاپیتان تسلیم نشده و مجدداً از جای خود برمیخیزد. ترکیب این صحنهها آن با موسیقی، از جملهی فراموشنشدنیترین سکانسهایی است که در یک فیلم ابرقهرمانی میتوان دید.

نبردی که نیک فیوری چشمش را در آن از دست داد!
فیلم Captain Marvel چیزی بیشتر از یک فیلم پاپکورنیِ ابرقهرمانانه است. در این فیلم اشک، لبخند، شکست و پیروزی با مخاطب همراه میشود. بزرگترین مشکل فیلم Captain Marvel، تقریباً غیرمنطقی بودن بعضی از صحنههای آن است که البته با توجه به ابرقهرمانی بودن فیلم میتوان از آنها چشم پوشید. گذشته از اجرای قابل قبول و بعضاً تاثیرگذارِ بازیگران، از لحاظ کلیت داستان، در جایگاه یک فیلم سینمایی ابرقهرمانی، حرف زیادی برای گفتن ندارد و صرفاً اکشن جذاب و دیدنیاش است که مخاطب را نگهمیدارد.